عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)
عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)

کپی برابر اصل کردن مدارک تحصیلی

درود بر شما

دیروز از بنده خواستند مدارک تحصیلی ام را کپی برابر اصل کنم. جستجو کردم و چیزی دستگیرم نشد که چگونه باید این کار را انجام دهم. برخی گفتند خود دانشگاه ها این کار را انجام می دهند و دانشگاه آن را مربوط به دادگستری دانست. اما بر خلاف همه این اقوال مسئولیت کپی برابر با اصل کردن مدارک به عهده دفاتر اسناد رسمی گذاشته شده. بنابراین، اصل و کپی مدارک را برای برابر با اصل کردن به نزدیکترین دفتر اسناد رسمی ببرید. شاد باشید

ادبیات پیامکی

موبایل خیلی چیز دوست داشتنی ای نیست، دست کم برای آنها که نمیخواهند همیشه در دسترس باشند عذاب است. اگر خاموش باشی یا جواب ندهی «فرهنگ استفاده از موبایل» را بلد نیستی و اگر از بیخ موبایل نداشته باشی عندالضروره به دردسر می افتی. در عین حال، پیامک چیز خوبی است و اگر یاد بگیریم کارهایمان را با پیامک انجام دهیم هم حریم خصوصی دیگران را به هم نزده ایم و هم خیالمان راحت است که مطلبمان را رسانده ایم.

 

ادامه مطلب ...

گفتگو با خبرگزاری فارس درباره ویرایش و کتاب مصائب آقای ویراستار

ویراستاری کتاب، ضرورت‌ها و چالش‌ها/9

عمری است که ویرگول می‌پاشم!//جمعه

خبرگزاری فارس: نویسنده کتاب «مصائب آقای ویراستار» گفت: خودم عمری است که ویرگول می‌پاشم. البته، قبلا وضعم خیلی بدتر بود؛ چون مثل کود شیمیایی که یک کشاورز به گندم یا جو می‌دهد، دستم را در ویرگول‌ها می‌کردم و همین‌طور بی‌حساب و کتاب بین زمین نوشته‌های مردم می‌پاشیدم. برای همین، الان که به کارهایم نگاه می‌کنم از بسیاری از ویرگول‌هایی که گذاشته‌ام پشیمانم. 

ادامه مطلب ...

نقدهای کتاب مصائب آقای ویراستار


در صفحه ای جداگانه که در ستون سمت چپ ملاحظه می کنید، همه نقدهایی را که بر کتاب مصائب آقای ویراستار نوشته شده و به این بنده رسیده بود آورده ام. از همه عزیزانی که محبت کردند و درباره این کتاب نوشتند یا نظرشان را شفاهی اعلام کردند سپاسگزارم. سعی می کنم در اسرع وقت پاسخ نیمه کاره ای را که برای این نقدها آماده کرده بودم تمام کنم و به محضر عزیزان تقدیم نمایم.

معرفی دو کتاب ارزشمند: فرهنگ بسامدی آثار شکسپیر

دوستانی که به کنکوردانس ها یا فرهنگهای بسامدی یا فرهنگهای واژه نما علاقه دارند خوب است فرهنگ بسامدی آثار شگسپیر را دانلود کنند و داشته باشند. در نوع خودش بی نظیر است و برای ما که هنوز در این باره کمیتمان لنگ است مفید. مسخصات این کتابها به نقل از سایت archive.org بدین شرح است که در ادامه مطلب آمده. با جستجوی نام کتابها در این سایت هر سه نسخه را خواهید یافت که یکی بالای 150 مگابایت حجم دارد و دوتای دیگر که در اصل یک کتابند کمی بیش از 30 مگ: 

ادامه مطلب ...

درباره قالب این وبلاگ

وقتی همه قالبهای بلاگ اسکای را امتحان کردم و به دلم ننشست، شروع کردم به تنظیم یکی از قالبها به سلیقه خودم. چند بار تیرم به سنگ خورد، به ویژه آنجا که تصویر از جای دیگری لود می شد و من به آنجا دسترسی نداشتم. این بود که از قالب وبلاگ دیگری که در پرشین بلاگ دارم استفاده کردم. برای حفظ امانت هم در انتهای ستون سمت چپ همین را نوشتم.

ولی آن قالب هم مشکلاتی برای خودش داشت. این شد که قالب وبلاگ این شد.

منت خدای را عزوجل (سخنی برای آغاز ، البته همراه کمی غرغر و آه و ناله)

دوستان عزیز، بازدیدکنندگان گرامی! 

درود بر شما 

پیشترها، این بنده حالی یا ذوقی برای نوشتن در فضای مجازی داشت و اکنون شش سالی هست که از  این کار دست کشیده است (آن مقدار هم که حال داشتم، تعداد نوشته هایم در مجموع به 30 پست نمیرسید در عرض دو سال). 

 

ادامه مطلب ...

«کتابگردی» در روزی بارانی. گزارش از: محسن باغبان

گمان می‌کنم واژه «کتابگردی» هم مثل «بازارگردی» از برساخته‌های خودم باشد. اگر هم نباشد، من از آن به جای عبارت منحوس و تریلی‌واژة «قدم زدن در کتابفروشیهای خیابان انقلاب برای آشنا شدن با کتابهای نو و کهنه و سایر منافع جلیه و خفیه این کار» استفاده می‌کنم. 

ادامه مطلب ...

به یاد دکتر کورش صفوی

تصمیم داشتم و دارم در این صفحه کمتر دست به سرقت مطلب از این طرف و آن طرف بزنم، ولی دیدم نمی شود. مطلب زیر را سالها پیش از تارنمای شورای گسترش زبان فارسی گرفته ام و اینجا می گذارم تا هم یادی از استاد کرده باشم و هم بخشی از حرفهایی که می خواستم بزنم را از زبان جناب آقای صفوی بخوانید.


پس‌رفت در پژوهش ادبیات فارسى


منبع: تارنمای شورای گسترش زبان فارسی، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، مصاحبه کننده: خانم  فیروزه ناظری


گرچه گاه تصور می‌شود واژه‌ها صرفاً باید توسط فرهنگستان ادب فارسى ساخته شوند، ولى به عقیده دکتر کوروش صفوى، مردم مهمترین مرجع واژه سازى هستند. این زبان‌شناس و استاد دانشگاه، معتقد است حتى نباید نگران واژه‌هایى بود که در میان جوانان رایج می‌شود، چه آنکه نسل‌هاى پیشین نیز واژه‌هایى ساخته‌اند که هیچگاه پیش از آن استفاده نمی‌شد. 

ادامه مطلب ...

من خوبم، اما تو باور نکن! (یادداشتی برای تعطیلی نابهنگام نگاه پنج‌شنبه). محسن باغبان

نگاه پنج شنبه هفته نامه خوبی بود که ناگاه تعطیل شد و بعد با هیئت تحریریه و سردبیر دیگری شروع به کار کرد. من در دوره ای که جناب میرفتاح سردبیر آن بود گاه مطلبکی می نوشتم و  دوستانم محبت می کردند و آن را چاپ می کردند. این نوشته ای است به بهانه تعطیلی آن نگاه پنج شنبه، چون از دوره جدیدش هیچ خبری ندارم.
***
1. دیروز زنگ زده بودم به دوستی که حالش را بپرسم. گفت: خوبم، اما تو باور نکن! خندیدم و سبب خوب نبودنش را پرسیدم. گفت: شعر ابوهلال عسکری را یادت نیست: «لا خیر فی قوم تذلّ کرامهم / ویعظم فیهم نذلهم و یسود»؟... خبر را هم او به من داد: «نگاه تعطیل شد!». یکه خوردم: نگاه پنج‌شنبه؟ چرا؟ گفت: جماعتی که «نظر» را حرام می‌دانند... . 
ادامه مطلب ...

تصحیح یک اشتباه (هفدهمین نوشته برای نشریه نگاه). محسن باغبان

در شماره بیست و دوم آن نشریه در مقاله «گر نیک بگری همگی ول معطلیم» به قلم این بنده، اشتباهی رخ داده که امید است آن را به اطلاع خوانندگان گرامی برسانید. 
ادامه مطلب ...

امید هست که بیگانگی «عرفی» را/ به دوستی سخنهای آشنـا بخشند (شانزدهمین نوشته). محسن باغبان

1. گفته‌اند و همه نیز شنیده‌ایم که «بنشین و بفرما و بتمرگ یک معنا دارد، ولی جایشان با هم فرق دارد». به دیگرسخن، این سه با توجه به «موضع» و «موضوع» به کار گرفته می‌شوند. از این جمله، بجز موضوعی اخلاقی می‌توان نکته‌ای زبانی را نیز برداشت کرد، چون اگر سه واژه پیش‌گفته را سه شیوه و روش بیان فرض کنیم، نتیجه می‌توانیم بگیریم که بسته به موضع و موضوع هم روش‌ها و هم شیوه نگارش باید مختلف باشند. 
ادامه مطلب ...

خامشی محترم به کنج ادب/ به، کـه گویندة سقط باشی (پانزدهمین نوشته در نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

یک. بچه‌تر که بودم در کتاب قلمرو قلم از روانشاد دکتر ابوالفتح حکیمیان دو عبارت، یکی از خواجه نصیر توسی و دیگری از بزرگمهر، خواندم. خواجه گفته بود: «ادب صیانت نفس است از قول ناپسندیده و فعل ناستوده و خود و کسان را در پایه حرمت نگهداشتن و آبروی خویش و دیگران ناریختن» و بزرگمهر فرموده بود: «نمی‌دانم آنکه ادب را به دست آورد چه از دست داد و آنکه آن را از دست داد چه به دست آورد؟». 
ادامه مطلب ...

گر نیک بنگری همگی ول معطلیم (چهاردهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

حتما شنیده‌اید که می‌گویند «سیزده نحس است» یا «الهی 120 ساله شوی». در سیزدهمین نوشتار از مجموعه «خودشکن آئینه شکستن خطاست» آرزو می‌کنم طالعتان همواره سعد باشد و 120 ساله شوید نقطه پایان مقدمه اول. 
ادامه مطلب ...

در شعر مپیچ و در فن او. آزاده میرشکاک

دوستی دارم که اهل دمشق است. دو سال پیش برای فرصتی مطالعاتی به مدت 6 ماه در تهران بود و در آن مدت اوقات زیادی را با هم میگذراندیم. این دوست من که آن موقع هنوز دانشجوی دکترا بود کمی فارسی میدانست، چون رساله دکتریاش تطبیق ادبیات معاصر ایران و عرب بود. توی سوریه کلاس مکالمه فارسی رفته بود و دست و پا شکسته یک چیزهایی یاد گرفته بود.  
ادامه مطلب ...

به عیوب خود اگر دیده‌ور افتم چه شود؟ (سیزدهمین نوشته در نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

با خود عهد کرده بودم که دیگر به واژه‌ها و دلالت آن‌ها کاری نداشته باشم و درباره دستور زبان بنویسم، اما چه کنم؟ تا شروع به خواندن می‌کنم، واژه‌ها جلو چشمم رژه می‌روند و راحتم نمی‌گذارند: «گفتند چرا تو دل به ایشان دادی؟/ بالله که من ندادم ایشان بردند». 
ادامه مطلب ...

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید (حاشیه‌ای بر دو نقد). دوازدهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه. محسن باغبان

در طی سه شماره گذشته، دو نقد از این بنده در نگاه به چاپ رسید. نخست، نقدی با عنوان «وزارت به ستم مرا دادند و نه جای من بود» بر برخی آثار جناب آقای سید جواد موسوی و دیگری با عنوان «نقد خود اول آزمایش کن» در پاسخ به مقاله «مرثیه‌ای برای عدالت» از جناب آقای احمد طالبی‌نژاد. در این کارگاه، قصد دارم حاشیه‌ای بر هر دو مقاله بنویسم و نکات مهمی را در ضمن آن عرض کنم. 
ادامه مطلب ...

ما سه تا را کجا می‌برید (به بهانه جدال قلمی آقایان باغبان و طالبی‌نژاد و عبدالجواد موسوی و غیره). علی رنجی پور

این مقاله را دوست عزیزم جناب علی آقای رنجی پور نوشت. علی نویسنده خوبی است و طنز خوبی هم دارد. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!

***

دو تا تیراناسور غول‌پیکر را از دوران ژوراسیک تصور کنید که با هم سرشاخ شده‌اند. آن وقت میان جنگ و جدال این دو، یک «بروزوسور» را فرض کنید که آمده وسط این دو تا، عرض اندام می‌کند. جسارت است، اما حضور بنده در میدان بحثی که چند شماره‌ای است میان اساتید آقایان محسن باغبان و احمد طالبی‌نژاد درباره یکی از مطالب سیدعبدالجواد موسوی عزیز درگرفته، حکم همین عرض اندام آن بروزوسور در میدان نبرد تیراناسورها را دارد. اما خب، ان‌شاءالله خوانندگان عزیز و اساتید بزرگوار این حضور خودم‌خوانده را حمل بر این می‌کنند که جوانکی آمده چیزهایی را بگوید و برود این ور و آن پزش را بدهد که «ما سه تا را کجا می‌برید؟!» 

ادامه مطلب ...

پس چرا می‌نویسیم؟ (در پاسخ به یک پاسخ). احمد طالبی‌نژاد

مقاله جناب باغبان را در پاسخ به یادداشتی که در شماره هجدهم از نگارنده به چاپ رسیده بود خواندم و از این همه دقت، وسواس و حوصله سخت به شعف آمدم. ای‌کاش می‌دانستم ایشان چند ساله‌اند و در چه موقعیتی قرار دارند که حوصله می‌کنند مطالب را مو به مو بخوانند و درباره هر جمله‌اش نقد و نظری هم داشته باشند.  
ادامه مطلب ...

نقد خود اول آزمایش کن (یازدهمین نوشته در نشریه نگاه). محسن باغبان

از سفر نرسیده، نشریه شماره هجده را از روی میز برداشتم و آن را به شوق خواندن نقد جانانه‌ای بر مقاله «وزارت به ستم مرا دادند» ورق زدم. خواندن آن مقاله خوشحالم نکرد. شب با خود می‌اندیشیدم که درست است چیزی در پاسخ بنویسم یا نه و بعد از چندبار تبدّل رای، سرانجام بر آن شدم که در این کارگاه، به موضوعاتی بپردازم که هم به نوعی ادامه مطالب گذشته باشد و هم به مقاله همکار گرامی جناب آقای طالبی‌نژاد پاسخی داده باشم. 
ادامه مطلب ...

أنَّ النِّوی صِبَرٌ «و» أنّ اباالحسینِ کریمٌ (دهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

دوست داشتم در این شماره سخنان هفته پیشم را نقد کنم و بحث «ویرایش نقد» را پیش بکشم، ولی به دلایلی از آن پرهیز کردم. نخست اینکه یکبار این کار را در «توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند» کرده بودم و دیگر اینکه شنیدم برخی عزیزان قصد دارند آن را نقد کنند و نخواستم کار همعرضی انجام داده باشم. در عوض، چون یکی از دوستان به اصطلاح «جهت جامع» اعتراض کردند و فرمودند که چنین معیاری را برای سنجش زبان اثر از کجا آورده‌ام، این شماره را به بررسی موضوع جهت جامع و گسترش مفهوم «ویرایش بلاغی» اختصاص دادم. 
ادامه مطلب ...

مرثیه ای برای عدالت. در پاسخ به برخی از واعظان و جناب باغبان. احمد طالبی‌نژاد

قابل پیش‌بینی بود که مقاله پر احساس و دردمندانه سیدعبدالجواد موسوی در شماره 16 حساسیت برانگیز باشد و واکنش‌هایی در مخالفت یا موافقت را برانگیزد. به هرحال این نوع نوشتن یعنی شمشیر از روبستن و به جنگ نابرابری رفتن، به قول نیمای بزرگ «آب در خوابگه مورچگان» انداختن است و چه خوب. به هرحال کس یا کسانی باید باشند تا پوسته سکوت را در برابر بی‌عدالتی‌هایی که بیداد می‌کند، بشکنند و جناب موسوی چنین کرده است.  

ادامه مطلب ...

وزارت به ستم مرا دادند و نه جای من بود (نهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

این نوشته را به خواست سید عبدالجواد موسوی گرامی و درباره مقالات ایشان در نگاه نوشتم که با صلاحدید ایشان چاپ هم شد. در شماره بعد، جناب آقای احمد طالبی نژاد به این نوشته پاسخ داد و بنده هم به نوشته ایشان پاسخهایی دادم ... و خلاصه ماجرایی شد برای خودش. 

***


تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز

یعنی سزاست در همه کاری تاملی

گاهی به قهر کوش که صد کوزه نبات

گه‌گه چنان به کار نیاید که حنظلی

(سعدی)

آقای من، سید عزیز

درود

من جماعتی را که فقط دوست دارند از دیگران انتقاد کنند دوست می‌دارم؛ کسانی را که دوست دارند دیگران هم از آن‌ها انتقاد کنند بیشتر دوست می‌دارم؛ اما از تو چه پنهان؟ به کسانی که دوست دارند از آن‌ها انتقاد شود تا آن را به هیچ بگیرند یا برخلاف آن عمل کنند عشق می‌ورزم. مهم همین دور هم بودن است و دم غنیمت شمردن. آسایش دو گیتی هم که می‌دانی در «مروت با دوستان» و «مدارا با دشمنان» است که شکر خدا تعدادشان کم نیست.

  

ادامه مطلب ...

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد (هشتمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

در شماره‌های گذشته سعی کردم بخش مهجوری از ویرایش و نگاه ویراستارانه را در حد اطلاع محدود خود بازگو یا معرفی کنم تا مبنای نگاه انتقادیم نیز روشن شود. جانمایه سخن این بود که ویرایش باید مبتنی بر بینشی کلان و روشی درست باشد، زیرا بدون این بینش و روش، این فن بدل می‌شود به نوعی وسواس در ملانقطی‌گری و افراط و تفریط‌های عجیب و غریب در محدوده الفاظ که شعارش و هدفش ممکن است هرچیزیاز جمله، حرکت به سوی زبان معیار   standard language و معیارسازی زبان باشد
ادامه مطلب ...

معذورم اگر سخن پریشان افتاد (هفتمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

حدود بیست سال قبل، با یکی از دوستان چند صباحی «اتفاق مبیت» به زاهدان افتاده بود. تابستان بود و گرما پوست آدم را قلفتی می‌کند. توی یک وانت تویوتا نشسته بودیم و نمی‌دانم داشتیم می‌رفتیم به کاری برسیم یا داشتیم بر می‌گشتیم.  
ادامه مطلب ...

فإنّی و قَیّاراً بها لغریبٌ (ششمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

شماره هفته گذشته وقتی به دستم رسید که داشتم پریشانی‌های ناشی از بیستمین اثاث‌کشی زندگیم را سامان می‌دادم. نه کامپیوتری به راه بود و نه جایی در خانه برای خلوت کردن و نوشتن وجود داشت و من فکر می‌کردم که وسط این بازار شام چطور باید مجله را بخوانم و سر ضرب مطلبکی هم بنویسم.

 

ادامه مطلب ...

اگر ز خامه کج افتاد نقش ما چه کنیم؟ (پنجمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

دیروز رفته بودم کافی‌نت پرینت رنگی بگیرم. بیکار بودم و باید یک‌لنگه‌پا می‌ایستادم تا پرینت تمام شود. گفتم حالا که اینجایم لااقل ایمیلم را چک کنم. شاید از یاد عالم رفته‌ای یادم کرده باشد. چه معلوم؟

بخشی از وقتم صرف پاک کردن ایمیل‌های چرت و پرتی شد که نمی‌دانم این شیرپاک‌خورده‌ها به چه منظوری برای آدم می‌فرستند: عکس بی‌حجاب فلان بازیگر زن، تازه‌ترین عکس از فلان بازیکن فوتبال در کنار همسرش یا ماشین جدیدش، و کلی مزخرفات دیگر که نوشتنش سبب می‌شود هفته‌نامه منشوری شود یا داد مومنین و مومنات دربیاید.

 

ادامه مطلب ...

همج‌الرعاعیسم (چهارمین نوشته در نگاه پنج شنبه). محسن باغبان

جناب سردبیر با این تعبیر همج‌الرعاع هم کار برای خودش درست کرد هم برای من و هم برای شما. به هر حال، خیلی هم فرق نمی‌کرد. چون اگر ایشان درباره شکلات هم نوشته بود احتمالا الان داشتم درباره «شکلاتیسم» می‌نوشتم. «آدم وقتی به کسی یا علی گفت زیرش نمی‌زند».

با این‌که در طول هفته به کارهای مختلف مشغولم، یک گوشه مغزم دائم درگیر مساله همج‌الرعاع است. بعد از خواندن کتاب بیشعوری خاویر کرمنت هم تقریبا همین حال و روز را داشتم و وسواس گرفته بودم که الان و در این لحظه، با این کاری که دارم انجام می‌دهم بالاخره بی‌شعورم یا باشعور و چقدر موفق شده‌ام از بیشعوری فاصله بگیرم؟


 

ادامه مطلب ...