درود بر شما
دیروز از بنده خواستند مدارک تحصیلی ام را کپی برابر اصل کنم. جستجو کردم و چیزی دستگیرم نشد که چگونه باید این کار را انجام دهم. برخی گفتند خود دانشگاه ها این کار را انجام می دهند و دانشگاه آن را مربوط به دادگستری دانست. اما بر خلاف همه این اقوال مسئولیت کپی برابر با اصل کردن مدارک به عهده دفاتر اسناد رسمی گذاشته شده. بنابراین، اصل و کپی مدارک را برای برابر با اصل کردن به نزدیکترین دفتر اسناد رسمی ببرید. شاد باشید
موبایل خیلی چیز دوست داشتنی ای نیست، دست کم برای آنها که نمیخواهند همیشه در دسترس باشند عذاب است. اگر خاموش باشی یا جواب ندهی «فرهنگ استفاده از موبایل» را بلد نیستی و اگر از بیخ موبایل نداشته باشی عندالضروره به دردسر می افتی. در عین حال، پیامک چیز خوبی است و اگر یاد بگیریم کارهایمان را با پیامک انجام دهیم هم حریم خصوصی دیگران را به هم نزده ایم و هم خیالمان راحت است که مطلبمان را رسانده ایم.
ادامه مطلب ...
ویراستاری کتاب، ضرورتها و چالشها/9
عمری است که ویرگول میپاشم!//جمعه
خبرگزاری فارس: نویسنده کتاب «مصائب آقای ویراستار» گفت: خودم عمری است که ویرگول میپاشم. البته، قبلا وضعم خیلی بدتر بود؛ چون مثل کود شیمیایی که یک کشاورز به گندم یا جو میدهد، دستم را در ویرگولها میکردم و همینطور بیحساب و کتاب بین زمین نوشتههای مردم میپاشیدم. برای همین، الان که به کارهایم نگاه میکنم از بسیاری از ویرگولهایی که گذاشتهام پشیمانم.
ادامه مطلب ...
دوستانی که به کنکوردانس ها یا فرهنگهای بسامدی یا فرهنگهای واژه نما علاقه دارند خوب است فرهنگ بسامدی آثار شگسپیر را دانلود کنند و داشته باشند. در نوع خودش بی نظیر است و برای ما که هنوز در این باره کمیتمان لنگ است مفید. مسخصات این کتابها به نقل از سایت archive.org بدین شرح است که در ادامه مطلب آمده. با جستجوی نام کتابها در این سایت هر سه نسخه را خواهید یافت که یکی بالای 150 مگابایت حجم دارد و دوتای دیگر که در اصل یک کتابند کمی بیش از 30 مگ:
ادامه مطلب ...وقتی همه قالبهای بلاگ اسکای را امتحان کردم و به دلم ننشست، شروع کردم به تنظیم یکی از قالبها به سلیقه خودم. چند بار تیرم به سنگ خورد، به ویژه آنجا که تصویر از جای دیگری لود می شد و من به آنجا دسترسی نداشتم. این بود که از قالب وبلاگ دیگری که در پرشین بلاگ دارم استفاده کردم. برای حفظ امانت هم در انتهای ستون سمت چپ همین را نوشتم.
ولی آن قالب هم مشکلاتی برای خودش داشت. این شد که قالب وبلاگ این شد.
درود بر شما
پیشترها، این بنده حالی یا ذوقی برای نوشتن در فضای مجازی داشت و اکنون شش سالی هست که از این کار دست کشیده است (آن مقدار هم که حال داشتم، تعداد نوشته هایم در مجموع به 30 پست نمیرسید در عرض دو سال).
گمان میکنم واژه «کتابگردی» هم مثل «بازارگردی» از برساختههای خودم باشد. اگر هم نباشد، من از آن به جای عبارت منحوس و تریلیواژة «قدم زدن در کتابفروشیهای خیابان انقلاب برای آشنا شدن با کتابهای نو و کهنه و سایر منافع جلیه و خفیه این کار» استفاده میکنم.
پسرفت در پژوهش ادبیات فارسى
منبع: تارنمای شورای گسترش زبان فارسی، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، مصاحبه کننده: خانم فیروزه ناظری
گرچه گاه تصور میشود واژهها صرفاً باید توسط فرهنگستان ادب فارسى ساخته شوند، ولى به عقیده دکتر کوروش صفوى، مردم مهمترین مرجع واژه سازى هستند. این زبانشناس و استاد دانشگاه، معتقد است حتى نباید نگران واژههایى بود که در میان جوانان رایج میشود، چه آنکه نسلهاى پیشین نیز واژههایى ساختهاند که هیچگاه پیش از آن استفاده نمیشد.
این مقاله را دوست عزیزم جناب علی آقای رنجی پور نوشت. علی نویسنده خوبی است و طنز خوبی هم دارد. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!
***
دو تا تیراناسور غولپیکر را از دوران ژوراسیک تصور کنید که با هم سرشاخ شدهاند. آن وقت میان جنگ و جدال این دو، یک «بروزوسور» را فرض کنید که آمده وسط این دو تا، عرض اندام میکند. جسارت است، اما حضور بنده در میدان بحثی که چند شمارهای است میان اساتید آقایان محسن باغبان و احمد طالبینژاد درباره یکی از مطالب سیدعبدالجواد موسوی عزیز درگرفته، حکم همین عرض اندام آن بروزوسور در میدان نبرد تیراناسورها را دارد. اما خب، انشاءالله خوانندگان عزیز و اساتید بزرگوار این حضور خودمخوانده را حمل بر این میکنند که جوانکی آمده چیزهایی را بگوید و برود این ور و آن پزش را بدهد که «ما سه تا را کجا میبرید؟!»
ادامه مطلب ...قابل پیشبینی بود که مقاله پر احساس و دردمندانه سیدعبدالجواد موسوی در شماره 16 حساسیت برانگیز باشد و واکنشهایی در مخالفت یا موافقت را برانگیزد. به هرحال این نوع نوشتن یعنی شمشیر از روبستن و به جنگ نابرابری رفتن، به قول نیمای بزرگ «آب در خوابگه مورچگان» انداختن است و چه خوب. به هرحال کس یا کسانی باید باشند تا پوسته سکوت را در برابر بیعدالتیهایی که بیداد میکند، بشکنند و جناب موسوی چنین کرده است.
***
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز
یعنی سزاست در همه کاری تاملی
گاهی به قهر کوش که صد کوزه نبات
گهگه چنان به کار نیاید که حنظلی
(سعدی)
آقای من، سید عزیز
درود
من جماعتی را که فقط دوست دارند از دیگران انتقاد کنند دوست میدارم؛ کسانی را که دوست دارند دیگران هم از آنها انتقاد کنند بیشتر دوست میدارم؛ اما از تو چه پنهان؟ به کسانی که دوست دارند از آنها انتقاد شود تا آن را به هیچ بگیرند یا برخلاف آن عمل کنند عشق میورزم. مهم همین دور هم بودن است و دم غنیمت شمردن. آسایش دو گیتی هم که میدانی در «مروت با دوستان» و «مدارا با دشمنان» است که شکر خدا تعدادشان کم نیست.
ادامه مطلب ...
بخشی از وقتم صرف پاک کردن ایمیلهای چرت و پرتی شد که نمیدانم این شیرپاکخوردهها به چه منظوری برای آدم میفرستند: عکس بیحجاب فلان بازیگر زن، تازهترین عکس از فلان بازیکن فوتبال در کنار همسرش یا ماشین جدیدش، و کلی مزخرفات دیگر که نوشتنش سبب میشود هفتهنامه منشوری شود یا داد مومنین و مومنات دربیاید.
ادامه مطلب ...
جناب سردبیر با این تعبیر همجالرعاع هم کار برای خودش درست کرد هم برای من و هم برای شما. به هر حال، خیلی هم فرق نمیکرد. چون اگر ایشان درباره شکلات هم نوشته بود احتمالا الان داشتم درباره «شکلاتیسم» مینوشتم. «آدم وقتی به کسی یا علی گفت زیرش نمیزند».
با اینکه در طول هفته به کارهای مختلف مشغولم، یک گوشه مغزم دائم درگیر مساله همجالرعاع است. بعد از خواندن کتاب بیشعوری خاویر کرمنت هم تقریبا همین حال و روز را داشتم و وسواس گرفته بودم که الان و در این لحظه، با این کاری که دارم انجام میدهم بالاخره بیشعورم یا باشعور و چقدر موفق شدهام از بیشعوری فاصله بگیرم؟