عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)
عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)

زَفزَفات الکرگدنیة عن رَفرَفات العرفانیة/ 6

تنهایی و گوشه‌ای و دردی

چشم که باز کردم، روی آینه بالای تخت سپیدی چیزی نظرم را جلب کرد. پاکت نامه‌ای بود. هول برم داشت. از تخت پایین پریدم و صدا کردم: جناب سرزنش! رفیق! انعکاس صدایم در اتاق خالی به خودم بازگشت. او نبود.

عصرگاهی از گفتگوهایی که در پشت بام بین او و جناب مطمئن می‌رفت که سحرگاه بعد از حدود یکسال بازگشته بود، چیزکی شنیده بودم درباره رفتن. این بار بر خلاف همیشه با هم کشمکش داشتند. نمی‌دانستم برای چه.

نامه را به سرعت باز کردم. باورم نمی‌شد اینطور بی‌خداحافظی مرا گذاشته باشند و رفته باشند. خط جناب سرزنش بود. با روان‌نویس سبز همیشگی، خوب و بی‌نقص، اما کمی شتابزده. پیش چشمم جهان شدش تاریک:

من رفتم رفیق! یعنی بردند. بی‌آنکه بخواهم. بی‌آنکه بتوانم که نخواهم. بی‌آنکه بدانم. چرا و کجا و کی ندارد رفتن. هروقت که دست داد باید بروی. به پای خود هم باید بروی، وگرنه با تپانچه و اردنگ می‌برندت. خواه همراهت دانایی چون جناب مطمئن باشد یا نادانی چون ابن‌ذی‌الجوشن. وقتی نخواهی که بروی و ببرندت، گلشن و گلخن و بهشت و دوزخ برایت یکی است، اما نگرانم نباش. مسافر زود خو می‌کند به سفر و همراهانش... همیشه آرزو داشتم که بروم و نمانم. نمی‌دانم این بار بر من چه رفته است با تو، که بودن با تو را به بودن با دوست قدیمی‌ام ترجیح می‌دهم. شاید برای همین است که مرا می‌برند... حال، دیگر تو مانده‌ای و خودت. پس دست‌کم «هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار».

یک‌طورهایی دچار دوگانگی وجد در ملالم. خوشحالم و ناراحت. از دستت راحت شدم... تو هم از دست من. ولی حالا که دارم اینها را می‌نویسم و تو داری می‌خوانی حس می‌کنم غمی غریب هر دومان را فروگرفته. ظاهراً از عوارض زیستن در زمین ریشه کردن و تعلق یافتن است. حال که خود مبتلا شده‌ام، درد تو را حس می‌کنم در آنگونه بودنت. ببخش اگر برای غم‌ها و دردهایت تو را زیاده سرزنش کردم و به باد ملامت گرفتم.

دوست دارم برایت بگویم و بدانی که آدمیان در این عالم مسافرند و به طلب کمال بدین جهان و در این ابدان درآمده‌اند، اما بعضی از ایشان نمی‌دانند که درین عالم به چه کار آمده‌اند. چون نمی‌دانند، به طلب کمال مشغول نیستند و شهوت بطن و شهوت فرج و دوستی فرزند ایشان را فریفته و به خود مشغول گردانیده است و این هر سه، بتان عوام‌اند.

بعضی نیز می‌دانند که مسافرند و به طلب کمال آمده‌اند، اما به طلب کمال مشغول نیستند و دوستی آرایش ظاهر، که بت صغیر است، و دوستی مال، که بت کبیر است، و دوستی جاه، که بت اکبر است، ایشان را فریفته و به خود مشغول گردانیده است. و این هر سه، بتان خواص‌اند.

بعضی هم می‌دانند در این عالم به چه کار آمده‌اند و بدان مشغول‌اند. عده‌ای کمال حاصل کرده‌اند و به تکمیل دیگران مشغول‌اند، و عده‌ای دیگر کمال حاصل کرده‌اند و به خود مشغول‌اند: «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ».

آدمیان همین سه طایفه بیش نیستند و از این سه طایفه، بعضی آدمی‌اند و بعضی فقط به آدمی می‌مانند. دام‌های دنیا و لذات دنیا نیز از آن شش بت بیرون نیست، اما بتان آدمی در حقیقت هفت چیزند: یکی دوستی نفس و دیگر، دوستی این شش که همه از برای نفس است. دوستی نفس بتی به‌غایت بزرگ است و بتان دیگر به‌واسطه وی پیدا می‌ایند و جمله را می‌توان شکست، اما دوستی نفس یعنی بت خویش را نمی‌توان شکست.

برای اینکه از خود رهایی یابی، همواره باید در خاطر داشته باشی که آدمیان مسافرند و البته ساعةً فساعةً درخواهند گذشت و حال دنیا هم مسافر است و البته ساعةً فساعةً خواهد گذشت. اگر دولت است می‌گذرد و اگر محنت است می‌گذرد. پس اگر روزی دولت یافتی، اعتماد بر دولت مکن که معلوم نیست ساعت دیگر چون باشد و اگر محنت یافتی، دل خود را تنگ مدار که معلوم نیست ساعت دیگر چون باشد. از پیوستن به آدمیان برحذر باش که هر تخم که در خاک افکنی به دو روز کمتر یا بیشتر ریشه دواند و برآمدن گیرد: «فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر». 

یادت باشد هر رابطه‌ای، هر چند خوش، خزینه‌دار آزاری است و آدمی را از رابطه چاره نیست. اما تو در بند آن مباش که تنها آزاری از تو به کسی نرسد، به قدر آنکه می‌توانی راحت‌رسان می‌باش.

نمی‌دانم بازگشتی در این رفتن خواهد بود یا نه، اما اگر در سپیده‌دم خاطر دوباره به هم برخوردیم، با هم سخن خواهیم گفت. زیاده مراقب خودت باش رفیق! بدرود


چشم‌هایم سیاهی می‌رفت. قلبم تیر می‌کشید... و بغض داشت مرا خفه می‌کرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد