عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)
عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)

تصحیح یک اشتباه (هفدهمین نوشته برای نشریه نگاه). محسن باغبان

در شماره بیست و دوم آن نشریه در مقاله «گر نیک بگری همگی ول معطلیم» به قلم این بنده، اشتباهی رخ داده که امید است آن را به اطلاع خوانندگان گرامی برسانید.  
در آن مقاله، در ذکر ریشه واژه «خمیازه»، نوشته بودم که خمیازه برگرفته از دو جزء خم+از است، مانند نماز که ماخوذ از نم+ از است؛ یعنی جزء خم را از مصدر خمیدن دانسته و یاء را میانوند فرض کرده بودم.

آری، نماز از دو جزء پیش‌گفته ساخته شده، ولی خمیازه از دو جزء خم+یازه مرکب شده که در آن، یازیدن به معنی کشیدن است. در معنا و اشتقاق جزء «خم» میان اتیمولوژیست‌ها اختلاف است و ریشه آن معلوم نیست. البته، برخی احتمال داده‌اند که خم صورت تغییر یافته ah اوستایی به معنی دهان باشد، ولی این احتمال هم هست که خم صورت تغییر شکل یافته k,m خوارزمی باشد که در فارسی امروز واژه «کام» به معنی دهان از آن باقی مانده است (این گمان بنده است و احتمالی بیش نیست).

چنانچه ریشه جزء نخست را نامعلوم فرض کنیم خمیازه تنها دلالت بر کشش چیزی مبهم دارد و معنای ترکیبی آن معلوم نیست. اما اگر به دو احتمال دیگر نظر کنیم، معنی خمیازه از منظر ریشه با دهان‌دره کردن و کش آوردن عضلات فک و دهان هماهنگ است که معادل آن تثاوب عربی خواهد بود. از طرفی، با توجه به این‌که در زبان اردو «خمیازه کرنا» به معنی کش آوردن همه بدن است، می‌توان نتیجه گرفت که دست کم معنای خمیازه در شبه‌قاره هند عام‌تر از آن است که امروزه در ایران از این واژه فهم می‌شود.

بنابراین، تا وقتی کلمه دیگری یافت نشده که به معنی «بدن» باشد و بتوان جزء خم را از آن دانست، خمیازه معنی دهان‌دره خودمان را دارد و دلیلی برای این‌که آن را با ریشه خم کردن خویشاوند بدانیم وجود ندارد. از توجهتان سپاسگزارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد