-
به عیوب خود اگر دیدهور افتم چه شود؟ (سیزدهمین نوشته در نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:52
با خود عهد کرده بودم که دیگر به واژهها و دلالت آنها کاری نداشته باشم و درباره دستور زبان بنویسم، اما چه کنم؟ تا شروع به خواندن میکنم، واژهها جلو چشمم رژه میروند و راحتم نمیگذارند: «گفتند چرا تو دل به ایشان دادی؟/ بالله که من ندادم ایشان بردند». چندبار نوشتهام و دوباره عرض میکنم که «ترادفزایی» یکی از مهمترین...
-
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید (حاشیهای بر دو نقد). دوازدهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه. محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:51
در طی سه شماره گذشته، دو نقد از این بنده در نگاه به چاپ رسید. نخست، نقدی با عنوان «وزارت به ستم مرا دادند و نه جای من بود» بر برخی آثار جناب آقای سید جواد موسوی و دیگری با عنوان «نقد خود اول آزمایش کن» در پاسخ به مقاله «مرثیهای برای عدالت» از جناب آقای احمد طالبینژاد. در این کارگاه، قصد دارم حاشیهای بر هر دو مقاله...
-
ما سه تا را کجا میبرید (به بهانه جدال قلمی آقایان باغبان و طالبینژاد و عبدالجواد موسوی و غیره). علی رنجی پور
جمعه 21 تیر 1392 02:50
این مقاله را دوست عزیزم جناب علی آقای رنجی پور نوشت. علی نویسنده خوبی است و طنز خوبی هم دارد. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش! *** دو تا تیراناسور غولپیکر را از دوران ژوراسیک تصور کنید که با هم سرشاخ شدهاند. آن وقت میان جنگ و جدال این دو، یک «بروزوسور» را فرض کنید که آمده وسط این دو تا، عرض اندام میکند. جسارت است،...
-
پس چرا مینویسیم؟ (در پاسخ به یک پاسخ). احمد طالبینژاد
جمعه 21 تیر 1392 02:48
مقاله جناب باغبان را در پاسخ به یادداشتی که در شماره هجدهم از نگارنده به چاپ رسیده بود خواندم و از این همه دقت، وسواس و حوصله سخت به شعف آمدم. ایکاش میدانستم ایشان چند سالهاند و در چه موقعیتی قرار دارند که حوصله میکنند مطالب را مو به مو بخوانند و درباره هر جملهاش نقد و نظری هم داشته باشند. به هر حال نوشته ایشان...
-
نقد خود اول آزمایش کن (یازدهمین نوشته در نشریه نگاه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:46
از سفر نرسیده، نشریه شماره هجده را از روی میز برداشتم و آن را به شوق خواندن نقد جانانهای بر مقاله «وزارت به ستم مرا دادند» ورق زدم. خواندن آن مقاله خوشحالم نکرد. شب با خود میاندیشیدم که درست است چیزی در پاسخ بنویسم یا نه و بعد از چندبار تبدّل رای، سرانجام بر آن شدم که در این کارگاه، به موضوعاتی بپردازم که هم به نوعی...
-
أنَّ النِّوی صِبَرٌ «و» أنّ اباالحسینِ کریمٌ (دهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:45
دوست داشتم در این شماره سخنان هفته پیشم را نقد کنم و بحث «ویرایش نقد» را پیش بکشم، ولی به دلایلی از آن پرهیز کردم. نخست اینکه یکبار این کار را در «توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند» کرده بودم و دیگر اینکه شنیدم برخی عزیزان قصد دارند آن را نقد کنند و نخواستم کار همعرضی انجام داده باشم. در عوض، چون یکی از دوستان به...
-
مرثیه ای برای عدالت. در پاسخ به برخی از واعظان و جناب باغبان. احمد طالبینژاد
جمعه 21 تیر 1392 02:44
قابل پیشبینی بود که مقاله پر احساس و دردمندانه سیدعبدالجواد موسوی در شماره 16 حساسیت برانگیز باشد و واکنشهایی در مخالفت یا موافقت را برانگیزد. به هرحال این نوع نوشتن یعنی شمشیر از روبستن و به جنگ نابرابری رفتن، به قول نیمای بزرگ «آب در خوابگه مورچگان» انداختن است و چه خوب. به هرحال کس یا کسانی باید باشند تا پوسته...
-
وزارت به ستم مرا دادند و نه جای من بود (نهمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:41
این نوشته را به خواست سید عبدالجواد موسوی گرامی و درباره مقالات ایشان در نگاه نوشتم که با صلاحدید ایشان چاپ هم شد. در شماره بعد، جناب آقای احمد طالبی نژاد به این نوشته پاسخ داد و بنده هم به نوشته ایشان پاسخهایی دادم ... و خلاصه ماجرایی شد برای خودش. *** تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز یعنی سزاست در همه کاری تاملی...
-
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد (هشتمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:38
در شمارههای گذشته سعی کردم بخش مهجوری از ویرایش و نگاه ویراستارانه را در حد اطلاع محدود خود بازگو یا معرفی کنم تا مبنای نگاه انتقادیم نیز روشن شود. جانمایه سخن این بود که ویرایش باید مبتنی بر بینشی کلان و روشی درست باشد، زیرا بدون این بینش و روش، این فن بدل میشود به نوعی وسواس در ملانقطیگری و افراط و تفریطهای عجیب...
-
معذورم اگر سخن پریشان افتاد (هفتمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:37
حدود بیست سال قبل، با یکی از دوستان چند صباحی «اتفاق مبیت» به زاهدان افتاده بود. تابستان بود و گرما پوست آدم را قلفتی میکند. توی یک وانت تویوتا نشسته بودیم و نمیدانم داشتیم میرفتیم به کاری برسیم یا داشتیم بر میگشتیم. راننده که از هنر رانندگی جز گاز دادن و آرتیست بازی چیزی بلد نبود پشت رل نشسته بود و من و رفیقم توی...
-
فإنّی و قَیّاراً بها لغریبٌ (ششمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:36
شماره هفته گذشته وقتی به دستم رسید که داشتم پریشانیهای ناشی از بیستمین اثاثکشی زندگیم را سامان میدادم. نه کامپیوتری به راه بود و نه جایی در خانه برای خلوت کردن و نوشتن وجود داشت و من فکر میکردم که وسط این بازار شام چطور باید مجله را بخوانم و سر ضرب مطلبکی هم بنویسم. وقتی ساعتی پس از نیمه شب، بالاخره مجالی دست داد...
-
اگر ز خامه کج افتاد نقش ما چه کنیم؟ (پنجمین نوشته در نشریه نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:35
دیروز رفته بودم کافینت پرینت رنگی بگیرم. بیکار بودم و باید یکلنگهپا میایستادم تا پرینت تمام شود. گفتم حالا که اینجایم لااقل ایمیلم را چک کنم. شاید از یاد عالم رفتهای یادم کرده باشد. چه معلوم؟ بخشی از وقتم صرف پاک کردن ایمیلهای چرت و پرتی شد که نمیدانم این شیرپاکخوردهها به چه منظوری برای آدم میفرستند: عکس...
-
همجالرعاعیسم (چهارمین نوشته در نگاه پنج شنبه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:34
جناب سردبیر با این تعبیر همجالرعاع هم کار برای خودش درست کرد هم برای من و هم برای شما. به هر حال، خیلی هم فرق نمیکرد. چون اگر ایشان درباره شکلات هم نوشته بود احتمالا الان داشتم درباره «شکلاتیسم» مینوشتم. «آدم وقتی به کسی یا علی گفت زیرش نمیزند». با اینکه در طول هفته به کارهای مختلف مشغولم، یک گوشه مغزم دائم درگیر...
-
توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟ (نقد نوشته خودم درباره یادداشت سردبیر نگاه). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:32
این نوشته سومین نوشته بنده در نگاه پنج شنبه است که در آن به نقد نوشته پیشینم که در پست بعدی آمده پرداخته ام. می گویند «للجنون فنون». این هم نوعی بیماری است دیگر. *** حتما کسانی را دیدهاید که خودشان هزار و یک جور مساله و مشکل کوچک و بزرگ در زندگی دارند و اگر روزی دوبار دعوا نکنند روزشان شب نمیشود ، ولی طوری برای...
-
یکی داستانی است پر آب چشم (درباره یادداشت سردبیر نگاه پنج شنبه سید علی میرفتاح عزیز). محسن باغبان
جمعه 21 تیر 1392 02:30
این دومین نوشته بنده در هفته نامه نگاه پنج شنبه است. سید عبدالجواد موسوی یک روز زنگ زد و گفت که می خواهند این بنده درباره نوشته های دوستان نگاه چیزکی بنویسم. کمی اندیشیدم و پذیرفتم و در اولین شماره، درباره یادداشت سردبیر نشریه نوشتم. متاسفانه، یادداشت میرفتاح عزیز را ندارم وگرنه اینجا می گذاشتم. روزهای خوبی بود! یادش...