عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)
عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)

درود بر همه دوستان و همراهان ترمهای گذشته (ادبیات فارسی، ادبیات عرب، و تصحیح متون)

ایام مبارک باد از شما

مبارک شمایید

ایام می آید تا به شما مبارک شود

شمس تبریزی

Looking-Beautiful-Flower-.jpg (1600×1200)

مستحضرید که عید به معنی عود و بازگشت است و یا معاد از یک خانواده. در حقیقت، بازگشت زمین به سبزی و خرمی تمثیلی از حیات دوباره است. امیدوارم این بازگشت دوباره زمین به حیات برای همه شما عزیزان نیز فرخنده و خجسته باشد. برای همگی همراهان و خانواده های محترم و عزیزانشان تن درست، دل شاد، روزی گسترده، اندیشه نیک، و زمانه ای نیکو آرزو می کنم. پیشاپیش سال نو را خدمت شما تبریک می گویم. به شادی و رامش و بدرود باشید.

سرتان سبز و دلتان خوش!

با احترام- م. باغبان

عذر بدتر از گناه

درود دوستان

برخی از شما از این بنده گله فرمودید که چرا دیگر نمی نویسم. حق دارید. شرمنده ام. ولی به جقه مبارکتان قسم سرم شلوغ است و اینترنت در دسترسم یا نیست یا کم است. برای همین، یادتان می کنم ولی نمی توانم ثبتشان کنم.

این بنده به برکت دعایتان خوبم و خوش. سپاسگزار همه مهربانیهایتان هستم.

ارادتمند شما- م. باغبان

این روزها این ابیات را فراوان یاد کرده ام


نمی دانم  چه می خواهم خدایا

به دنبال چه می گردم شب و روز 

چه می جوید نگاه خسته من

چرا افسرده است این قلب پرسوز 


ز جمع آشنایان می گریزم

به کنجی می خزم آرام و خاموش 

نگاهم غوطه ور در تیرگیها

به بیمار دل خود می دهم گوش 


گریزانم از این مردم که با من

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند 

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دو صد پیرایه بستند 


از این مردم که تا شعرم شنیدند

برویم چون گلی خوشبو شکفتند 

ولی آن دم که در خلوت نشستند

مرا دیوانه ای بدنام گفتند ...


فروغ فرخزاد


درود بر همه خوانندگان این وبلاگ

سپاسگزارم. از همه مهربانیها و اظهار لطفهایتان. شاد و تندرست باشید

ارادتمند- م. باغبان

فقط یک درخواست

دوستان و همراهان گرامی

درود

مدتهاست گرفتار موضوعی جانکاهم. لطفا برای این بنده دعا بفرمایید، بلکه به برکت دعای شما «گره از کار فرو بسته ما بگشایند».

سپاس از همه عزیزان

باغبان


ادب از که آموختی؟

بنده هم مانند بسیاری از خوانندگان این نوشته روزی در مقاطع مختلف دانش آموز و دانشجو و طالب دانش بوده ام و با وضعی که دارم، گمان می کنم تا آخرین نفس هم در این حال بمانم. در طول این مدت رفته از عمر، پای درس استادان بسیاری نشسته ام و از افراد مختلف استفاده کرده ام. کاستیهای طبیعی درسها و رفتارهای انسانی آنان را به خاطر سپرده ام و تلاش کرده ام هر چه از دیگران نمی پسندم برای خود نیز نپسندم و بالعکس. ولی امروز می بینم آنچه رفتار ناپسند دیگران می پنداشتم، حاصل واکنشی طبیعی به کنش های ناپسند اجتماعی و شخصی دانشجویانشان بوده است و ظاهرا در این باره حق داشته اند.

مثلا، فکر می کنید چرا کمتر کسی حوصله نوشتن وبلاگ و قرار دادن درسهایش در این فضا را دارد؟ بلد نیستند از این امکان استفاده کنند؟ آن را ناکارآمد می دانند؟ کارهای مهم تری دارند؟ یا احساس می کنند ظرفیت چنین کاری در جامعه ما وجود ندارد؟

فکر می کنید چرا نمره های درسی را اعلام نمی کنند تا همه ببینند و بدانند؟

بنده امروز به همین یک فقره اشاره می کنم تا روشن شود یک جامعه رو به رشد و فهیم با جامعه ای که ادای این چیزها را در می آورد چقدر فرق دارد؟

یک جامعه فهیم وقتی فهرست نمرات را در جایی می بیند، فقط به نمره خودش کار دارد نه نمره دیگران. مگر اینکه بخواهد به کسی که در دسترس نیست خبری بدهد. ولی جامعه ای که ادای فهمیدگی را در می آورد در حال مقایسه نمره خود با نمره دیگران است برای اینکه ببیند معلمش کارش را درست انجام داده یا نه تا بعد بتواند در اعتراض به آن بنویسد: «به بسیاری از دانشجویان بی استعداد نمره عالی داده اید در حالی که به من که همه تکالیفم را انجام داده و در همه کلاسها حضور داشته ام و نمره آزمونم بالا بوده محبتی نداشته اید»!

...

حتما شنیده اید که مسافری در بیابانی می رفت. در راه مردی را دید که از شدت تشنگی بیهوش بر زمین افتاده. بالای سرش رفت و از آب و نان خود به او داد تا حالش جا آمد. بعد هم او را سوار اسب خود کرد تا بیشتر آزار نبیند. مرد پیاده وقتی خود را سوار بر اسب دید ناگهان پا بر شکم حیوان کوفت و به تاخت از آنجا دور شد. مرد نیک سیرت همانطور که دور شدن او را نگاه می کرد فریاد زد: مالم حلالت باشد برادر، ولی مردم با شنیدن این رفتار تو آئین جوانمردی را ترک می کنند. این یکی حرامت باشد که منع خیر کردی و سبب شدی دیگر پس از این کسی به یک مسافر تشنه اعتماد نکند.

گمان می کنم آنچه را باید می گفتم گفتم و نیاز به توضیح بیشتر ندارد. البته، بنده این مطلب را با کمال شرمساری برای استحضار عده قلیلی نوشته ام. دوستان مهربان و همراهان عزیز دیگر که خود از این رنجها آگاهند، بر این بنده ببخشایند. شاد باشید. م. باغبان


و ساعت چهار بار نواخت... (ورود نمره های آزمون در سامانه)

درود

دیشب با وجود خرابی مکرر اینترنت، همه نمرات همراهان در سامانه دانشگاه ثبت شد. با پایان این مرحله، رسما کار معلمی این بنده نیز در این ترم به پایان رسید. همراهان عزیز می توانند تا شروع ترم بعدی دست کم چند ساعتی استراحت کنند. 

برای همگیتان دل خوش آرزو می کنم و به خدای بزرگتان می سپارم. در پناه حق باشید.

دوست و همراه شما- م. باغبان 



این نظم را به شوخی برای پسرکم نوشتم که زیرشلوار مرا پوشیده بود

ای در به در پدر بیامرز

شلوار مگر خودت نداری؟

تا هست تو را مزاج صبیان

با همچو منی چه کار داری؟ 

ادامه مطلب ...

این هم شعری درباره عشق

گفتم نگویمت که چسان بی‌تو می‌گذشت

این بیست سال با همه روز و سالهاش

هر ثانیه بسان یکی قرن بس دراز

غم بود و عشق و داغ دل و شور و حالهاش 

ادامه مطلب ...

نظرسنجی برای موضوعات طرح شده در کلاس ادبیات

درود. در سمت چپ وبلاگ دو نظرسنجی گذاشته شده است که برای نمایش داده شدنشان ناچار شدم قالب وبلاگ را عوض کنم. لطفا برای روشن شدن تکلیف سرفصلهای درسهای آینده به آنها پاسخ دهید. با سپاس. باغبان

نمونه یک نامه دوستانه (تقدیم به همه همراهان ترم گذشته: ادبیات فارسی، ادبیات عرب، و تصحیح متون)

این نامه را در برخی کلاسها خوانده ام و در برخی دیگر نه. یکی از دوستان امر کرد آن را اینجا هم بگذارم. بر دل و دیده! این نمونه را هم یادگار داشته باشید از این بنده.

***

آن بیرون دارد باران می‌بارد. می‌گویند ابرها بی‌بهانه اشتیاقی نمی‌گریند. باید سبزه‌ای، درختی، حیاتی باشد. پرده‌های متراکم اشک در چشمان لبریز من در شوق نوری، لبخندی، مهری روی هم پشته می‌شوند و بهانه پیدا نمی‌کنند. چه ابر فلک‌زده‌ای باید باشد این توده متراکم که اینجا، بر سر این خاک مرده با بیست میلیون گور متحرکش بهانه جسته است!

 

ادامه مطلب ...

یک چهارپاره قدیمی (تقدیم به جناب نیکخواه عزیز)

این چهارپاره را یک روز سر یکی از کلاسها خواندم تا بگویم شعر هم می تواند نوعی روایت داستانی داشته باشد. گرچه این نوشته شعر خوبی نیست، ولی در حد یک تجربه بد نیست و البته متعلق به 17 سال پیش است. دوست عزیزم جناب آقای جهانگیر نیکخواه خواستار نسخه ای از گزیده شعرها (بخوانید معرها)ی این بنده بودند که 11 سال پیش با عنوان «کوچه باغ شورش» به چاپ رسیده. چون فقط نسخه ای غلط گیری شده و خط خطی از آن کتاب داشتم که قابل اهدا نبود، آن چهارپاره را در اینجا قرار دادم برای تقدیم به حضورشان. آن شعر با یک تک بیتی شروع می شود بدین ترتیب: 

وصال ما در این دنیا اگر خوابی خیالی بود / قرار ما بماند جاودان تا عالم دیگر.


بار آخر

خداحافظ!... بدین امّید آن شب

تو را تنها رها کردم... و رفتم

تو را ای یادبود زندگانی

بدان دنیا رها کردم... و رفتم

 

ادامه مطلب ...

یادداشت: آخرین یادداشت برای درس ادبیات فارسی

این آخرین یادداشتی است که برای درس ادبیات فارسی و این ترم تحصیلی می نویسم. فهرست آخر را لحظاتی پیش دوباره روی وب گذاشتم. اگر کسی مطلبی فرستاده که بنده در یاد ندارم یا به اشتباه از قلم افتاده یادآور شود. بنده آن را در لیست اصلی که لیست نمرات کلاسی است وارد خواهم کرد و دیگر روی وب منتشر نخواهد شد.

همان طور که ملاحظه می کنید، متاسفانه بیش از 30 درصد کلاس در فعالیتهای کلاسی شرکت نکرده اند و این سبب شرمندگی است و نشان می دهد که یا روش بنده در ارائه درس و تکلیف درست نبوده است یا به قدر کافی سخت نگرفته ام. شاید اصلا برای معلمی ساخته نشده باشم. باید کمی در این باره فکر کنم... .

می دانم با دیدن برگه امتحان عده ای مرا دعا و عده دیگری نفرین خواهند کرد. البته، این عده نباید جز خودشان کس دیگری را سرزنش کنند. چون تازه خواهند فهمید که چه اندازه تکالیف کلاسی مهم بوده است و این همه اصرار برای چه بوده است. دوستان دیگر، آن را داستان طنزی دیگر از این بنده خواهند یافت.

بنده به حسب وظیفه از تک تک عزیزان مطالبی خوانده ام. نوشته بعضی دوستان را کامل و نوشته برخی دیگر را به طور اتفاقی. دوست داشتم فهرستی از غلطهای املایی باور نکردنی را اینجا بگذارم، ولی دیگر فرصتی برای این کار نیست. به چند نمونه آن بسنده می کنم:

1. به اسرار و پافشار مادرم: اصرار -پافشاری

2. در هیئته محله: در هیئت

3. حسه ضعیف: جثه

4. ضریف اندام: ظریف

5. تقاظای کمک: تقاضا

6. امتهان: امتحان

7. ضهمت: زحمت

8. ساییتان: سایه تان

9. دوستارتان: دوستدارتان

10. در اصر: در اثر

11. سرات مستقیم: صراط 

12. راجب: راجع به

و...

یک کتاب کوچک هم از نوشته های همراهان درست کرده ام که نامش را از نوشته آقای داریوش ابراهیمی گرفته ام: «فقط برای دو نمره بیشتر». به محض تمام شدن و یافتن فرصت بیشتر، برای یادگار آن را در اختیارتان قرار خواهم داد.

برای بنده، ترم گذشته روزهایی سخت اما شیرین داشت. حدود 30 واحد درس گفتم و یک طورهایی هم از پا درآمدم. با این همه، تلاش کردم ذهنیت شما را نسبت به درس ادبیات و زبان فارسی و حتی سینما و موسیقی و خیلی چیزهای دیگر عوض کنم و پنجره تازه ای به روی باغ ادبیات باز کنم. در حقیقت، خواستم اندکی از لذت ادبیات را به تقلید از باب راس و لذت نقاشی اش به شما هم منتقل کنم. امیدوارم توانسته باشم.

حالا، پس از 4 ماه، می خواهم به کارهای مهم عقب مانده دیگری برسم و ناچارم برای تجدید قوا ترکتان کنم. آرزو می کنم همراهان عزیز هر جا که هستند تندرست باشند و ایامشان به کام باشد.

خاطرات خوبی که از کلاسهای شما برایم باقی ماند مرا کافی است. دم همگیتان گرم و سرتان خوش. کم و زیاد درسهای ارائه شده و حرفهای عجیب و غریبم را بر این بنده ببخشایید. به شادی و رامش و بدرود باشید.

با احترام و ارادت

دوست و همراه شما- م. باغبان

29/10/92


یادداشت: دسته بندی مطالب وبلاگ

درود

محض انضباط هم که شده مطالب وبلاگ را دسته بندی کردم. اگر خاطره بازیتان گل کرد، میتوانید همه نوشته ها را یکجا ببینید. در ضمن، احتمالا بنده ترم بعد یک درس داستان نویسی برای دوستان این رشته و رشته های مرتبط هم دارم. همراهان عزیز آن درس تن خودشان را از همین الان چرب کنند. سپاس!

یادداشت: خسته نباشید جمیعا و رحمة الله!

درود

وقت ارسال تکالیف تمام شد. عده زیادی فرستادند و عده ای هم نفرستادند. برخی اخلاقا شرط مرا پذیرفتند و برخی نپذیرفتند. به هر حال، تمام شد و بنده هم امروز برگه های امتحان را در 300 نسخه کپی کرده تحویل همکاران آموزش دادم.

در کلاس روز پنج شنبه همه دوستان با گرفتن امتحان از همراهانی که فقط نامشان حاضر بود یا فقط وجود مبارکشان حاضر بود، اما آثار مبارکشان به این بنده نرسید موافق بودند. نظر دوستان وبلاگ پیمای مرا هم که ملاحظه کرده اید. سپاسگزارم از عزیزانی که به دوستان دیگر محبت دارند، نظرشان بر دل و دیده، می پذیرم؛ گر چه بنده با این کار موافق نیستم.

باشد. همه عزیزان بخوانند و در امتحان حاضر شوند تا ببینیم خداوند چه میخواهد. خوشحال می شوم دست کم یک نفر از آنان که خلاف جریان آب شنا کردند، معجزه ای بشود و در امتحان قبول شود.

همگی خسته نباشید. ترم طولانی و سختی بود. میدانم. دست همگی درد نکند که حضور داشتند، همراهی کردند، محبت فرمودند، و سبب سرافرازی این بنده هستند. در سایه ایزد شاد و خوش و دل آسوده و مهربان باشید.

با احترام و ارادت- باغبان

یادداشت: فایده نام و نام خانوادگی

درود

وقتی آدمها در غار زندگی میکردند و زبان نداشتند، همدیگر را با دست نشان میدادند یا شکل یک نفر را با ادا و اطوار در می آوردند که معلوم شود منظورشان کیست. این طوری شد که هنر «پانتومیم» کشف شد.

بعدها که زبان پیدا شد، آدمها احتمالا همدیگر را «هوی» صدا میکردند. هوی شماره 1، هوی شماره 2، هوی شماره 3، و همین طور بگیر و برو بالا.

خب، آدمها عقل داشتند و میفهمیدند کمی این کار سخت است. برای همین برای خودشان اسم انتخاب کردند. مثلا، یک سرخپوست اسمش را گذاشت «ایر کوچک» و آن یکی گذاشت «ابر سیاه». چون این اسمها بی نهایت نبود و آنها زاد و ولد میکردند و مجبور بودند روی بچه هایشان اسم بگذارند، ناچار شدند اسمهای مشترک را قبول کنند. این طوری شد که در یک قبیله ده تا ابر کوچک پیدا شد و پانزده تا ابر سیاه. 

مدتی بعد، دیدند شناسایی ابرهای کوچک سخت شده. تصمیم گرفتند اسم پدر را هم بعد از اسم پسر بیاورند و در نتیجه «ابر کوچک ابن ابر سیاه ابن ابر سفید ابن ابر بزرگ» پیدا شد.

در ایران خودمان هم تا زمان رضاشاه همین جور بود؛ یعنی اسم پدر و گاه جد را هم به اسم بچه اضافه میکردند که اگر اخبار روزنامه های آن دوران را دیده باشید کاملا معلوم است: رضا پسر اصغر پسر ابراهیم در دروازه دولت حسین پسر محمد پسر عباس را طپانچه ای زده غوغایی به پا شده بود... .

رضاشاه تصمیم گرفت این بازی را تمام کند و به هر کس یک نام خانوادگی بدهد که اسمها هی عوض نشود. چون مثلا پدر من نامش می شد «حسن پسر غلامرضا» و من میشدم «محسن پسر حسن» و کسی نمیتوانست تشخیص دهد که من و پدرم واقعا پدر و پسریم. وقتی نامهای خانوادگی پیدا شد، مشکل شناسایی آدمها هم به شکل تمیزی حل شد.

با این همه تاریخی که سر هم کردم، من بنده بعد از کلی سال که فکر میکردم فلسفه داشتن نام را میدانم، به لطف دوستان ادبیاتچی خودم فهمیدم نام و نام خانوادگی نه تنها چیز بیخودی است but also برای سینه هم ضرر دارد و اصلا باید آن را بوسید و کنار انداخت. خب، پدر آمرزیده ها، چرا اسمهایتان را روی نوشته هایتان نمی نویسید و معلمتان را جان به سر می کنید؟

تصمیم گرفته ام از ترم بعد اگر زبانم لال، خدای ناکرده، رویم به دیوار، جایی درس گفتم، اول برای همه واضح و مبرهن کنم که نام و نام خانوادگی چه فواید مبارکی دارد و به چه کارهایی می آید و در کجای یک نوشته باید آن را نوشت. این هم از علم مفیدی که این روزها از برخی دوستان یاد گرفته ام. خدا از بزرگی کمشان نکند. خیر ببینند الهی! آمین.

تنبیه کسانی که بعد از آن همه خواهش و التماس، اسمهایشان را روی نوشته هایشان ننوشته اند، کسر «دو نمره تعزیری» از نمره امتحانشان است. غوغا نکنید! یادتان باشد اگر رستم این اسم وامانده را همان روز اول به سهراب گفته بود الان هر دو بزرگوار زنده بودند و داشتند یک جایی تو این مملکت با هم قلیان می کشیدند یا پیتزا نوش جان میکردند و به ریش فردوسی می خندیدند. اگر کسی جرات دارد اعتراض بکند تا بدهم 1000 بار از روی نام مبارکش بنویسد تا اسمش را دیگر فراموش نکند. موضوع تکلیف ترمهای آینده هم معلوم شد. خدا را شکر! رزق ما از در و دیوار می رسد. می بینید؟

معلم دربه در پیدا کردن نامهای شما- باغبان


نتیجه اخلاقی: همراهان هوشیار می توانند ملاحظه کنند که چطور میشود از یک موضوع الکی طنز درست کرد.

یادداشت: تصحیح یک اشتباه

درود دوستان

روز پنج شنبه در یکی از کلاسها عرض کردم که فعل «است» ماضی است. اشتباه کردم. فعل است در واقع مضارع است ولی از نظر صرفی شبیه ماضی است. برای همین باید در انتهای آن از علامت واج تهی استفاده کرد. شرمنده دوستانی که بودند و دوست عزیزی که پرسید و بنده اشتباه پاسخ دادم. سپاس از توجهتان. باغبان

یادداشت: برای همراهان درس ادبیات

درود بر همه

میدانم برخی از شما دلشوره رسیدن یا نرسیدن تکالیف را دارید. این باعث سرفرازی است که جای ما بالاخره با هم عوض شد و شما هم دچار دغدغه های دانشگاهی شدید. از خبث طینتم نیست که به کسی پاسخ ایمیل نداده ام. حدود 100 ایمیل برایم آمده و متاسفانه این چندروزه آنقدر گرفتار بوده ام که دستم به دانلودشان نرفته. میبینم و یک به یک پاسخ میدهم. نگران نباشید.

برخی دوستان هم محبت کرده حال نزارم را پرسیده اند. هنوز خوبم و دعاگو. کوفتگیهایم بهتر شده اند و جز کمر و شانه و زانوها و سر و ساق پا و دنده و دست و بازویم جای دیگریم درد نمیکند. همین هم خودش خیلی خوب است. خدا را شکر!

از نگرانی و مهربانی همگیتان سپاسگزارم. سرتان سبز و دلتان خوش!

م.باغبان

در ضمن، در ستون سمت راست وبلاگ در بخش آرشیو موضوعی میتوانید همه جزوه ها را بیابید.

یادداشت: یک موضوع مهم و نظرخواهی

درود دوستان

ترم فردا با اتمام آخرین کلاس رسما تمام میشود و میماند امتحان و نمره. برخی دوستان شما متاسفانه نه تکلیفی انجام داده اند و نه قرار است انجام دهند که نتیجه کارشان معلوم است. منتهی برخی از این همراهان به هزار و یک دلیل -گیریم موجه. چون حرفشان را حمل بر صحت میکنم- نتوانسته اند یا نمیتوانند کاری انجام دهند و تلفنی یا حضوری از بنده میخواهند که درکشان کنم تا بتوانند این واحد را پاس کنند. به شخصه، اعتقادی به این حرفها ندارم و به جد بر این باورم که اگر کسی دانشجو شد باید آدابش را هم رعایت کند. دوم اینکه نمره فقط حق این بنده نیست بلکه برآیند کاری گروهی است که در طول یک ترم مشخص میشود و همه در آن حق دارند و انصاف نیست حق کسانی که زحمت کشیده اند ضایع شود. با این حال، این همراهان بر سخن خود اصرار دارند.

لطفا دوستانی که تکالیف را انجام داده اند و این یادداشت را می خوانند نظر بدهند که به نظرشان کدام راه را انتخاب کنم:

1. مطابق عقیده خود رفتار کنم و به هیچ ترتیب زیر بار این سخنان نروم و از امتحان محرومشان کنم و همان 9/75 را برایشان در نظر بگیرم.

2. تکلیف را از آنها ساقط کنم و فرصت دیگری به آنها بدهم و بر اساس آنچه در برگه مینویسند و نمره ای که می آورند عمل کنم و اگر نمره آوردند، همان حداقل نمره قبولی -یعنی 10- را برایشان در نظر بگیرم.

لطفا نظر بدهید تا بر اساس یک نظر جمعی در این باره تصمیم درستی بگیریم. چون شما هم به اندازه بنده و حتی بیشتر از من در این باره حق دارید.

شاد و پایدار باشید. سپاسگزار همگیتان هستم

باغبان

یادداشت: درباره تکالیف همراهان درس ادبیات

درود

امروز در کلاس روز سه شنبه، به جهت مراعات حال برخی دوستان که همه کلاسها را حاضر بودند اما در انجام تکالیف کوتاهی کرده بودند قرار شد:

1. تاریخ تحویل تکلیف تا روز شنبه به تاخیر بیفتد. این آخرین فرصت است و دیگر تمدید نخواهد شد.

2. تکالیف عشق و ازدواج و جانشینی باید حتما تحویل داده شود و استثنا هم ندارد. نمره امتحان عملی شما که مرتبط با این تکالیف است با قیاس نوشته های شما در جلسه امتحان و نوشته های همین تکالیف روشن خواهد شد. پس کوتاهی نفرمایید تا نمره را بیخود و بی جهت از دست ندهید.

3. همراهان روز سه شنبه ساعت 1-3 تماس گرفتند که بنده گفته ام از بین چهار روزنامه فقط یکی را تحلیل کنید. این درست نیست. هر روزنامه برای یک هفته انتخاب شده بود و قصد داشتم در هفته پنجم تکلیف دیگری بدهم که عدم اهتمام دوستان از این کار برحذرم داشت. دست کم، نوشته این بنده در وبلاگم به تاریخ 10 مهر نشان میدهد که قضیه از چه قرار بوده است. برای مزید اطلاع مراجعه بفرمایید به یادداشت جلسه دوم. روز سه شنبه 16 مهرماه 92 در همین وبلاگ.



4. هدف از مطالعه چهار کتاب یا روزنامه هایی که معرفی شده احیای سنت کتابخوانی و گزارش نویسی کتاب است. متاسفانه برخی دوستان در این کار کاهلی کرده اند. چون فرصت کافی برای انجام این تکلیف نیست و دوست ندارم به جای خواندن کتاب به کپی کردن اطلاعات از اینترنت و جا زدن آن به نام خودتان اقدام کنید تصمیم دیگری در این باره گرفتم. مستحضرید که وقتی تکلیفی بر عهده کسی گذاشته میشود باید آن را انجام دهد. از میان شما برخی دوستان به این مهم عمل کرده اند و برخی نه. دوستان کاهل در این باب مدیون کلاس و همه عزیزانی هستند که کتابها را خوانده اند و درباره اش نوشته اند و این تکلیف و دین تا زمان انجام آن از گردن شما ساقط نخواهد شد و در صورت بی توجهی و گرفتن نمره هم امرار معاش از راه این مدرک تحصیلی شرعا و اخلاقا درست نخواهد بود. هر یک از دوستان که دین شرعی خود را درباره مطالعه این کتابها به گردن بگیرد و پیش خود و خدایش متعهد شود که در وسعت وقت این آثار را بخواند و برای بنده بفرستد، میتواند فعلا از خواندن آنها پرهیز کند. ولی همچنانکه عرض کردم این تعهدی اخلاقی است و میدانید که مردم در بند عهدها و قولهایشان هستند و عهدشکنی صفت انسانهای درستکار نیست. بنده با اجازه همراهانی که کارشان را انجام داده اند این فرجه را به دیگر دوستان میدهم که متناسب با شرایطشان عمل کنند و در این باره سخت نمیگیرم. فقط محبت کنید در ایمیلهای خود بنویسید که این تعهد را کرده اید تا نمره آن را صفر محسوب نکنم. ناگفته نگذارم که نمره این دوستان را از 16 محاسبه خواهم کرد. یعنی از ده نمره کلاسی دو نمره حسن انجام کار را نخواهند گرفت و دو نمره هم برای تاخیر کسر خواهد شد. گمان میکنم بهتر از صفر باشد.

5. اگر کسی از دوستان پیشتر مقاله یا کتاب یا فیلمنامه یا هر اثر نوشتاری دیگری نوشته یا فیلمی یا اثر هنری دیگری ساخته که مرتبط با ادبیات است میتواند به جای تکلیف چهار کتاب ارائه کند.

یادتان باشد فقط تا روز شنبه فرصت باقی است. لطفا اطلاع رسانی بفرمایید.

باغبان



یادداشت: برای همراهان ادبیات. اجازه بدهید کمی غر بزنم!

درود بر همه، به ویژه برخی عزیزان 

آقا، لطفا، خواهشا، شما را به مقدساتتان، به جان هر کسی که دوست دارید... وقتی برای بنده ایمیل میفرستید یا پیام میگذارید لااقل یک کار خوب هم انجام دهید. لازم نیست با استکبار جهانی دست به یقه شوید. اسم مبارکتان را یک گوشه بنویسید. ریا نمیشود به حضرت عباس. 

برخی عزیزان که برای این بنده تکلیف فرستاده اند، نام کاربریشان در ایمیل مثلا هست: mm1389 یا مثلا azita. همین و دیگر هیچ. ایمیلشان هم همین است، فقط یک a دورت بگردم، یاهو یا جیمیل دات کام سرش اضافه شده. خب، بنده از کجا باید بفهمم این نوشته از کدام بزرگوار است «وز کجا وز که خبر آورده»؟ 

عده زیاد دیگر که فایل را به ایمیلشان پیوست میکنند روی فایلها نامشان را ننوشته اند. این یعنی بنده باید برگردم و ببینم فلان فایل را از کجا دانلود کرده ام و اسمش را خودم تایپ کنم. از صبح تا حالا باور میفرمایید کارم همین بوده؟ 

پس، به حق صاحب همین روز جمعه و این دم اذان، لطفا اسم خودتان و مشخصات کلاستان را در نوشته ها و فایلهای ارسالی ثبت کنید. ثواب دارد. راه دوری نمیرود. 

برای نمونه، صاحب نوشته زیر خودش را به این بنده معرفی کند:


F M

با سلام خدمت استاد گرامی جناب دکتر باغبانی

 

تو که خندیدی پرستو توی لونه ش جا به جا شد دختر ترنج و نارنج قد کشید و پا به پا شد آینه از دست تو افتاد شب شکست و زیر و رو شد باد لب باغچه رو بوسید کاجمون خوش رنگ و بو شد

تو مثل ِ من این خیابان ها را گز نکردی که بفهمی شعر یعنی درد وقتی که رفتی و من هنوز بوی کبوتر ِ وحشی می دهم در به در ِ همان کوچه ی قدیمی دنبال ِ بق بقوی جفتم

بدرقه به پنجره که رسیدم رفته بودی تکان دادن دستت را ندیدم و آب را پشت سر کسان دیگری ریختم .پیچیدگی های یک رابطه ماندگار گفتی بیا آمدم شاید هم من گفتم بیا تو آمدی یک آمدنی رخ داده است یا من آمده ام یا تو آمده ای کاش این معما قابل حل بود

جوهر انگشتان مرده انگشتانم را تا مچ در جوهر مشکی فرو می برم و بالا به سوی آسمان می گیرم قطره های جوهر مشکی بر دستانم شره خواهند کرد و خواهم مرد از سیاهی جوهر مشکی روزی خواهم مرد .خاطره ای قدیمی صدای دوردست می آید صدای باد صدای به هم خوردن درِ خاطره ای قدیمی . . . . هر چه سعی کردم خاطره را به خاطر نیاوردم قدیمی بود


م.ب.

یادداشت: درباره تکالیف همراهان ادبیات

درود دوستان

به لطف برخی دوستان، این بنده تازه سبب فرستاده شدن 124000 پیغمبر را فهمید. واقعا ممنون! 

برخی دوستان هنوز که هنوز است - یعنی دو سه هفته مانده به امتحان- درباره اینکه چه تکلیفی باید انجام دهند می پرسند! چه کسی باور میکند راستی؟ مرا که کچل کردند، خدا عمر باعزتشان بدهد الهی!

برای بار چندم - و امید که برای بار آخر- عرض میکنم هر یک از دوستان باید تا وقت مقرر هفت نوشته به بنده تحویل دهد. به قرار زیر:

1. یک صفحه (در حد 300 کلمه) درباره عشق

2. یک صفحه نوشته (300 کلمه) درباره ازدواج.

3. نوشتن 3 صفحه  از یک متن داستانی و انجام 3 صفحه تکلیف محور جانشینی

4. نوشتن فهم خود در حد 300 کلمه درباره یکی از داستانهایی که در پست اول وبلاگ گذاشته ام (چون هر کس باید چهار متن داستانی را به انتخاب خود بخواند، میشود 4 صفحه درباره چهار داستان)

پس در مجموع، 12 صفحه تکلیف برای یک ترم تحصیلی. تو را به مقدساتتان دیگر نپرسید. بخوانید و بنویسید. سپاس!

موفق باشید. م.ب.

 

یادداشت: برای همراهان درس ادبیات که برای امتحان آخر ترم نگرانند

درود بر همه

امشب، بالاخره پرسشهای آزمون آخر ترم را تکمیل و پرینت نهایی آن را گرفتم. امتحان شما سه مرحله دارد: 6 پرسش تستی، 2 پرسش تشریحی انتخابی (از میان 5 پرسش)، و سه پرسش عملی. پرسشهای تستی 6 نمره، تشریحی در مجموع 4 نمره، و عملی 10 نمره دارد. 16 نمره متعلق به تکالیف کلاسی و 4 نمره مربوط به حسن انجام کار است. بدین ترتیب، امتحان شما 40 نمره دارد که تقسیم آن بر عدد 2 نتیجه کار را مشخص خواهد کرد.

مواد امتحان از جزوه خط پهلوی، آوانگاری، مقاله آداب معنابافی، موضوع انواع دلالت، بحث ریشه شناسی، نسبتهای چهارگانه الفاظ با هم (نسب اربعه)، ویژگیهای نوشته خوب و نویسنده خوب، و موضوع محور جانشینی و همنشینی انتخاب شده و گمان می کنم بر اساس آنچه در کلاس به تفصیل توضیح داده شده و در جزوه ها آمده و تکالیفی که انجام داده اید کسی در مواد امتحانی مشکلی نداشته باشد. لطفا تکالیف را تا آخرین جلسه درسی خود که روزهای 17 و 18 و 19 دی خواهد بود به این بنده تحویل دهید تا حقی از کسی ضایع نشود. شاد باشید.

باغبان

یادداشت: برای کلیه همراهان درس ادبیات

درود دوستان

دوستان آموزش فرمودند که کلاسهایی که زیر 14 جلسه درس داشته اند از نظر قانونی امکان برگزاری امتحان ندارند. برای همین بنده نشستم و بر اساس اطلاعات وبلاگ که خدا را شکر همه روزهای درسی را در آن ثبت کرده ام تعداد جلسات را درآوردم. به قرار زیر (خط زرد نشانه تعطیلی موجه دروس است و جزو تعداد کلاسها محسوب میشود). با توجه به جدول زیر، کلاس ادبیات تا آخرین روز مجاز ادامه خواهد داشت. برای محتوای درسهایی که از 14 جلسه عبور کنند فکر خوبی کرده ام که در کلاس عرض خواهم کرد (اگر تاریخها برعکس شده تقصیر بنده نیست).

روز

سه شنبه

چهارشنبه

پنج‌شنبه

ساعت

8-10

10-12

1-3

8-10

10-12

1-3

8-10

10-12

1

 

 

9/7/

 

10/7/

 

 

 

2

 

 

16/7/

 

17/7/

 

 

 

3

23/7/

23/7/

23/7/

24/7/

24/7/

24/7/

25/7/

25/7/

4

30/7/

30/7/

30/7/

1/8/

1/8/

1/8/

2/8/

2/8/

5

7/8/

7/8/

7/8/

8/8/

8/8/

8/8/

9/8/

حبیبی

9/8/

حبیبی

6

14/8/

14/8/

14/8/

15/8/

15/8/

15/8/

16/8/

16/8/

7

21/8/

21/8/

21/8/

22/8/

22/8/

22/8/

23/8/

23/8/

8

28/8/

28/8/

28/8/

29/8/

29/8/

29/8/

30/8/

30/8/

9

5/9/

5/9/

5/9/

6/9/

6/9/

6/9/

7/8/

7/8/

10

12/9/

12/9/

12/9/

13/9/

13/9/

13/9/

14/8/

14/8/

11

19/9/

19/9/

19/9/

20/9/

20/9/

20/9/

21/8/

21/8/

12

26/9/

26/9/

26/9/

27/9/

27/9/

27/9/

28/9/

28/9/

13

3/10/

3/10/

3/10/

4/10/

4/10/

4/10/

5/10/

5/10/

14

10/10/

10/10/

10/10/

11/10/

11/10/

11/10/

12/10/

12/10/

15

17/10/

17/10/

17/10/

18/10/

18/10/

18/10/

19/10/

19/10/

16

آزمون

آزمون

آزمون

آزمون

آزمون

آزمون

آزمون

آزمون

 

یادداشت: برای همراهان روز پنج شنبه 28/9/92

درود دوستان

ساعت نخست به بیان برخی مطالب باقی مانده از قبل گذشت و طریقه نوشتن منابع درون متنی و بیرون متنی نیز گفته شد. ساعت دوم به آوانگاری اختصاص داشت. شاد باشید


یادداشت: درس ادبیات روز چهارشنبه 27/9/92

امروز درسها خوب پیش رفت. «این دل گذاشت قصه بگوییم ما مگر؟»

ترم در حال اتمام است و برخی مطالب هنوز باقی است. در ساعت نخست به موضوع آوانگاری نرسیدیم و از بحث شیوه نگارش منابع و مراجع بیرون نیامدیم.

در ساعت دوم، روشهای بدنویسی و آوانگاری را گفتیم. در ساعت سوم نیز، از موضوع شیوه نگارش منابع و مراجع و بخشی از مباحث نشر و ویرایش بیرون نرفتیم. همراهان ساعت سوم محبت کرده شیرینی مبسوطی خریده بودند. دم همگی شان -به ویژه دوست بزرگواری که قبول زحمت کرده بود تا کام همه را شیرین کند- گرم! آرزوی شادی هه عزیزان را دارم.

برخی دوستان فرموده اند که لینک جزوه بدنویسی خراب شده. دوباره کنترل کردم که در دسترس باشد.

با احترام- م.باغبان

لینک دانلود

http://s5.picofile.com/file/8103648150/maanabafiuaye_asre_ma.pdf.html

یادداشت: برای همراهان ادبیات روز سه شنبه 26/9/92

درود بر همگی

امروز بحث معنابافی را در برخی کلاسها تمام کردیم. دوستان لازم است روشهای بدنویسی را بر اساس مقاله ای که در وبلاگ گذاشته ام (جزوه شماره 2) مطالعه کنند و یاد بگیرند.

بحث کل کلاسها امروز درباره آوانگاری بود که دو سوال امتحان از آن است و حتما باید یاد گرفته شود. سعی میکنم به زودی جزوه آن را هم در وبلاگ بگذارم. شاد باشید. م.ب.

یادداشت: برای همراهان کارگاه تصحیح متون خطی (جلسه آخر)

درود بر همگی

یکی از همراهان خواسته اند تا طریق کامنت گذاری در ورد را اینجا بنویسم. به روی چشم.

برای قرار دادن یک کامنت در نرم افزار ورد، کافی است روی کلمه ای که میخواهیم درباره اش توضیحی بدهیم کلیک کنیم یا جمله یا بند کورد نظر را انتخاب و بلوک کنیم. سپس به منوی review رفته و روی گزینه new comment کلیک میکنیم. مستطیلی در سمت راست یا چپ صفحه باز میشود که میتوانیم در آن پیام خود را تایپ کنیم.

برای ثبت نام خود در کامنت، از منوی فایل، گزینه option را انتخاب کرده و روی منوی general کلیک میکنیم و در خانه initials نام خود را وارد میکنیم. حالا اگر در متن خود کامنتی بگذاریم، این نام در کامنت ثبت خواهد شد. این کار برای فایلهایی که چند نفر آن را میخوانند و نظر میدهند بسیار مفید است و مانع سردرگمی و اشتباه میشود.

برای ثبت اصلاحاتی که در متن یک نوشته انجام میدهیم (ثبت موارد ویرایش شده با کامپیوتر) کافی است به گزینه review برویم و روی گزینه track changes کلیک کنیم تا به رنگ زرد درآید. حالا اگر چیزی به متن زیاد یا از آن کم کنیم با قلم قرمز نمایش داده خواهد شد. اگر علاقه داشتید همه تغییرات را در متن ببینید کافی است track را به دلخواه خود تنظیم کنید. برای این منظور، کافی است منوی کشویی track را باز کنید و گزینه دوم آن یعنی track changes option را باز کنید. یک پنجره جدید باز میشود که میتوانید در آن رنگ و نوع نمایش را به دلخواه تنظیم کنید. مثلا در قسمت بالون با انتخاب گزینه always میتوانید همه تغییرات را ببینید. نیز میتوانید چپ و راست بودن کامنتها و موارد حذف شده را مشخص کنید. کافی است کمی با این تغییرات بازی کنید تا فرایشان بگیرید.

در ضمن، برای ثبت نام خود در کامنتها از گزینه سوم موجود در منوی کشویی ذکر شده نیز میتوانید استفاده کنید.

امیدوارم همین توضیح کوتاه برای همراهان گرامی مفید بوده باشد. خوب و بد کارگاه و نواقصش را بر این بنده ببخشایید. تندرستی و شادیتان را آرزو میکنم و از اینکه شما را دیدم خدای را شاکر و از همراهیتان سپاسگزارم.

با احترام و ارادت- م.باغبان

یادداشت: بخشی از گفتگوی برتراند راسل

امروز به یکی از دوستان وعده کردم که این بخش از گفتگوی برتراند راسل را اینجا بگذارم. شما هم اگر ببینید بد نیست.

لینک دانلود

http://s4.picofile.com/file/7858321498/Russel.flv.html

یادداشت: داستان کوتاه خوبی خدا

چند وقتی هست که تقدیر خوبی مرا خواسته و بیشتر حسن آقا را می بینم. مثل روزهای دور گذشته می نشینیم و چیزی می خوانیم و حرف می زنیم. از هر دری سخنی. گاهی هم بیرون میرویم و هوایی میخوریم. البته، خواندن کتاب و راندن وسیله با حسن آقاست. به من طوری که خودم نفهمم و حس بدی نداشته باشم استراحت داده. خدا یا همان خیر منتشر خیرش بدهد.

دیروز داستانی خواند که الحق زیبا بود. هرچند من برای رسیدگی به آبگوشتی که سر گاز میجوشید چند وقت یکبار باید جلسه را ترک میکردم و رشته سخن پاره میشد. جایتان خالی! خیلی صفا کردم. پیشنهاد میکنم شما هم بخوانید. م.ب.

دانلود داستان خوبی خدا

http://s4.picofile.com/file/7904983331/khoobi_ye_khoda.docx.html