ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند ...
فروغ فرخزاد
درود استاد
مطلب زیباید گذشتید ممنون
درود کمالی جان. سپاسگزارم برادر
بنویسید بالای این وبلاگ:
عاقبت فرار ازقم
ارادتمند همیشگیتان
درود مجید جان. چطوری برادر؟ یاد این بنده فرمودی، امید که خدا یادت کند! سپاس
ارادتمند- باغبان
لحظه ها را دریاب
چشم
فردا کور است
نه چراغی است در آن پایان
هرچه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست.
وب خوبی دارین.
سلام استاد خوبید ؟
چه خبر؟ استاد من یک وبلاگ ساختم درباره هنر سینما که بازدید بفرمایید و من را راهنمایی بفرمایید متشکرم می شوم
با تشکر
http://honarsinma.blogsky.com
«قافله سالار عشق»
ای یار مکن زارم ، محکوم سر دارم
آخر چه کم از رحمی ؟ سر شوق تو را دارم !
ای دیده مکن خوارم ، رسوا دل افگارم
از صید نگاه تو ست ،اینگونه گرفتارم
ای دل گله کمتر کن ، بر داغ غمش سر کن
عهدت به صبوری بود، بر جور شب تارم
صد طعنه شنیدی دل ، صد راه بریدی دل
بس محکمه بر پا بین، زین عقل دل آزارم
حکم ات به جنون دادند آن خلق نصیحت گوی
رسوای جهان کردند ، در کوچه و بازارم
هر لحظه طبیب آرند اغیار به بالینم
تیمار جفا خواهند ، زین گونه پرستارم
مجنون زچه می نالید از جور رقیبانش
لیلای جهان در عشق ، شد غافله سالارم .
H.ghavami.18/11/1392
تقدیم
خمیازه میکشم،
خوابم می آید؛
جهان خسته کننده تر از آنی است که فکر می کردم...