عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)
عاقبت عدم فرار از مدرسه

عاقبت عدم فرار از مدرسه

درباره زبان و ادبیات فارسی، ویرایش و نگارش، و برخی چیزهای دیگر (منهای سیاست)

دکان مقالات علمی-پژوهشی

کفری ام؟ بله. زیاده هم. چرا؟ از خیلی چیزها و این بار از دست مقالات علمی-پژوهشی.

ماجرا این است که بنده و جناب سروش خان نبوی یک مقاله مشترک علمی-پژوهشی داشتیم که فرستاده بودیم برای بررسی. کی؟ حدود یکسال پیش. داور نخست آن را تایید کرد. داور دوم بعد از کلی لفت دادن و وقت کشتن و طی شدن ایام تابستان و پیدا کردن خودش آن را رد کرد. چرا؟ نظر است دیگر. محترم است. کار به داور سوم کشید. از کی؟ از حدود آبان ماه گذشته. امروز زنگ زده ام پیگیر مقاله شوم. میفرمایند رد شده. به این دلیل که علمی - ترویجی تشخیص داده شده نه علمی- پژوهشی!

کمی غر به مدیر داخلی نشریه زدم. جان کلامم این بود که لطفا برای داوری مقاله را به دست کسی بسپارید که فرق مقاله علمی- ترویجی را با علمی- پژوهشی می داند. کسی که در این حد اطلاع ندارد اصلا چگونه می تواند داور باشد؟

محتوای مقالات ترویجی با مقالات پژوهشی فرق روشن دارد و دست کم بنده که سالهاست این موضوعات را درس میدهم از آن آگاهم و مقاله ترویجی خودم را نمیفرستم یکسال خاک بخورد بلکه دری به تخته ای بخورد و علمی- پژوهشی شود. آخر این چه کاری است؟


ناراحت نیستم از اینکه آن مقاله یا هر مقاله دیگری چاپ نشود. مگر چه قرار است به من یا سروش خان نبوی برسد؟ هم باید بنویسیم، هم پول بدهیم، هم انتظار بکشیم، هم منت. این هم آخر و عاقبت کار علمی!

اگر حق و حقوق جناب نبوی ضایع نمی شد، آن مقاله را در وب منتشر می کردم تا حضرات استادان و دیگر عزیزان اهل علم ببینند و خودشان قضاوت کنند که مقاله ای که تاکنون نمونه ای نداشته و اساسا پژوهشی بین رشته ای است و با هیچ چسبی نمی توان به آن انگ علمی- ترویجی زد، چطور مفت و مسلم ترویجی می شود. 

محض اطلاع آن استاد داور عرض می کنم که دانش چیز خوبی است و باید آموخت. بی توجهی و سواد را در جای خود به کار نبردن هم مایه آبروی خود آدم است و هم دردسر دیگران. کمی توجه بیشتر کسی را نمی کشد، بلکه پایه های دانش آدمی را تقویت می کند.

مشکلی نیست! آن مقاله می تواند یکسال دیگر در چم و خم بی سامانیهای مجلات علمی- پژوهشی معطل بماند. این مهم نیست. مهم این است که خود آدم زیاده ول معطل نماند.

شرمنده که کفرم را سر شما خالی کردم

م.ب.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد